انتخابات و مشارکت عموم مردم در تغییر حاکمان، نماد حاکمیّت ملّت و محصول مبارزهی پرهزینه و نفسگیرِ مدافعانِ مردم برای مهار قدرت فرمانروایان است؛ امکان گردش آشتیآمیز فرمانروایان و تحوّل مفهوم قدرت از زورگویی تا کشورداری به وکالت از مردم، فرآوردهی فرخنده و سازندەای است که نباید دستکم انگاشته شود؛ قدر صندوق آرا و گردش مسالمتآمیز قدرت را باید دانست؛ بهای جابجایی یا جاهطلبی حاکمان، غالباً خون تودەهای مظلوم بوده است؛ اگر امروز جای تازش شوم قبایل و چکاچک هراسانگیز شمشیرها را، صندوقهای رأی گرفته است و مردم، حاکمان خود را نه کُرنش که گزینش و دولت را نه پرستش که پُرسش میکنند، رهاورد تحوّلات ژرف فلسفهی سیاسی و برکت تلاش نخبگان و مصلحانی است که کاردانان کاروان بشریت بودەاند!
انتخابات نه همهی دموکراسی که یکی از نمادها و محصولات آن است؛ انتخابات یک فرزند است؛ نسباش را باید شناخت؛ پدرش، بدبینی به قدرت تباهشدنیِ حاکمان و مادرش، خوشبینی به نظارت عمومی است؛ ازدواج این دو ناجنس، به آسانی صورت نگرفته است؛ ناز و نیاز فراوان صرف شده تا مسیر پرسنگلاخ و خارآمیز این پیوند برکتخیز هموار گردد!
البته این محصول ارزندە همە جا مفید و معجزەگر نیست و سودمندیاش نیازمند بسترهای متناسب و ویژە است؛ عیب و ایراد هم دارد و مانند همهی ابزارهای دیگر، نوع کارکردش غالباً وابسته به منش کاربران و فضای فرهنگی جوامع است. در غیاب ارادەی دموکراتیک حاکمان و هوشیاری و مسئولیّتشناسی شهروندان، انتخابات میتواند مورد سوء استفاده قرار گرفته و کارکردی معکوس و ضدّ ماهیّت خویش بیابد؛ میتواند صورتکی شود و سیمای قدرتپرستان متقلّب و فرصتطلبان تردست و فریبکار را مشروعیّت بخشد و پوششی برای استبداد گردد. این ابزار سیاسی گرچه ماهیّتاً غمگسار ملّت است، امّا عاشقی یکدله و یکطرفه نیست که استغنای حبیب و اِغواگریِ رقیب را تاب آورد؛ بلکه معشوقی متکبّر و زودرنج است که اگر مورد عنایت و نوازش مردم قرار نگیرد، بر جنازهی وفا میتازد و دل به حریف میبازد! اصلاً مانند گوشت، جزء مواد فاسدشدنی است و مصرفش نیازمند مراقبت و چابکی است؛ اگر به حال خودش رها شود، میگندد و میگنداند!
انتخابات، شکننده است: نه توان ستیز با قدرتپرستان را دارد و نه تاب بیمهری و گریز فرودستان را دارد! صندوقی بیجان و بیزبان بر دوش میگیرد که اگر از سوی دولتیان امانت و محترم شمرده نشود، هر چند وجدان و ایمانشان را مسلوب و مصلوب میسازد، امّا پرچم کاندیدای مطلوبشان را بر میافرازد! چه کند که مجبور و اسیر زور است و کار زورکی نیز، مسئولیّت و وزر ندارد!
از سوی دیگر، با گریز مردم نیز نمیسازد و تا مِهر نبیند، چهر نمیگشاید و غم نمیزداید؛ آخر از ازل، نافش را برای ملّت بُریدەاند و عقد او و ملّت را در آسمانها بستەاند و حتّی اگر در اسارت قدرت و ثروت نیز باشد، دل در گرو ملّت دارد! حال اگر مخدوم خویش را بیعنایت و بیتوجّه ببیند، آزرده و افسرده میگردد و البتە افسردگیاش افسرده کند مملکتی را!
خلاصه اینکه شرط کارآمدی رأی، احترام دولت و اهتمام ملّت است؛ حقّ رأی آن است که دولت آن را امانت و مردم آن را مسئولیّت بدانند؛ اگر دولت با آن بستیزد و ملّت از آن بگریزد، ستون کشور را فرو ریزد و شوربختی و ویرانی از آن برخیزد!
نظرات